سنگ میکشم بر دوش،
سنگِ الفاظ
سنگِ قوافی را.
و از عرقريزانِ غروب، که شب را
در گودِ تاريکاش | |
میکند بيدار، |
و قيراندود میشود رنگ
در نابينايییِ تابوت،
و بینفسمیماند آهنگ
از هراسِ انفجارِ سکوت،
براي مشاهده متن كامل شعر به ادامه مطلب برويد